سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
پخش زنده حرم ها
پخش زنده حرم
لینک دوستان
ویرایش

پیوندهای روزانه
آمار وبلاگ

بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 50
کل بازدید : 419008
تعداد کل یاد داشت ها : 152
آخرین بازدید : 103/2/7    ساعت : 7:38 ص
درباره
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
امکانات دیگر
ابر برچسب ها

بسم الله الرحمن الرحیم

سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان چند ماه پس از به شهادت رسیدن شهید «عماد مغنیه»،

با لباس شخصی و چهره ای متفاوت با دیگر اوقات، به طور محرمانه بر سر مزار شهید مغنیه رفت.

زیارت محرمانه مزار شهید مغنیه توسط سید حسن نصرالله
تصویر موجود در این مطلب مربوط به این زیارت است که اکنون و پس از

گذشت چند سال از این ماجرا توسط برخی سایت های لبنانی منتشر شده است





      

بسم الله الرحمن الرحیم

میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها مبارک باد 

روشنى عالم از نور حضرت زهرا (سلام الله علیها)

 

ابن ‏مسعود نقل مى‏کند که، دیدم على بن ابى‏طالب علیه‏السلام را که مشغول نماز است و در رکوع و سجودش مى‏گوید: «اللهم بحق محمد صلى اللَّه علیه و آله و سلم عبدک، اغفر للخاطئین من شیعتى»
پروردگارا، به حق بنده‏ى مقربت محمد صلى اللَّه علیه و آله و سلم خطاکاران از شیعیان مرا ببخش.

از نزد او خارج شدم و به محضر رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم شرفیاب شدم. ایشان را در حال نماز یافتم. دیدم که رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم در نماز خود مى‏گوید:
«اللهم بحق على علیه‏السلام عبدک اغفر للخاطئین من امتى»
خداوندا، خطاکاران از امت مرا، بحق على علیه‏السلام بنده‏ى مقربت ببخش.

از آنچه دیده بودم، در من وحشت و تردید بزرگى ایجاد شد. وقتى نماز رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم به پایان رسید، خطاب به من فرمودند:
اى پسر مسعود، آیا کافر شدى بعد از آنکه ایمان آورده بودى؟
عرض کردم، ابداً چنین نیست یا رسول الله، بلکه دیدم على علیه‏السلام را که خداوند را به حق شما طلب مى‏کرد و شما را دیدم که خدا را به حق على علیه‏السلام مى‏خواندید. پس تردید کردم که کدامیک از شما نزد خداى عزوجل برترید.

پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم فرمودند: اى پسر مسعود، بنشین.
پس من در مقابل، رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم نشستم. 

آن حضرت فرمودند: «ان اللَّه خلقنى و علیاً من نور قدرته قبل ان یخلق الخلق بالفى عام اذ لا تسبیح و لاتقدیسخداوند من و على علیه‏السلام را از نور عظمت و بزرگى خود خلق کرد: هزار سال قبل از آنکه سایر خلائق را بیافریند. زمانى که هیچ تسبیح و تقدیسى وجود نداشت.

«ففتق نورى، فخلق منه السموات و الارضین و انا و اللَّه اجل من السماوات و الارضین.» پس نور مرا شکافت و از نور من آسمانها و زمین را آفرید به خداى تبارک و تعالى قسم که من از آسمانها و زمین برترم.
«وفتق نور على بن ابى‏طالب علیه‏السلام فخلق منه العرش و الکرسى و على بن ابى‏طالب علیه‏السلام و اللَّه افضل من العرش و الکرسى» و چون نور على علیه‏السلام را منتشر ساخت عرش و کرسى از نور او خلق گردید؛ به پروردگار قسم که على علیه‏السلام از عرش و کرسى افضل است.

«و فتق نور الحسن علیه‏السلام فخلق منه اللوح و القلم و الحسن علیه‏السلام و اللَّه افضل من اللوح و القلم». سپس نور حسن علیه‏السلام را باز کرد و لوح و قلم از نور حسن علیه‏السلام به وجود آمد و به خدا قسم که حسن علیه‏السلام از لوح و قلم نیز برتر است.
«وفتق نور الحسین علیه‏السلام فخلق منه الجنان و الحور العین و الحسین علیه‏السلام و اللَّه افضل من الحور العین.» و چون هستى را از نور حسین علیه‏السلام معطر کرد، بهشت و حوریان زیباروى از نور او پدیدار گشتند؛ واللَّه حسین از حورالعین برتر است.

«ثم اظلمت المشارق و المغارب فشکت الملائکه الى اللَّه تعالى ان یکشف عنهم تلک الظلمه فتکلم اللَّه جل جلاله کلمه فخلق منها روحا ثم تکلم بکلمه فخلق من تلک الکلمه نورا فاضاف النور الى تلک الروح و اقامها مقام العرش فزهرت المشارق و المغارب فهى فاطمه الزهراء علیهاالسلام و لذلک سمیت الزهراء لان نورها زهرت به السماوات.» سپس همه‏ى هستى از شرق تا به غرب تاریک ماند.

ملائکه بر پروردگار از آن همه تاریکى و ظلمت شکایت کردند و خواستند که پروردگار تاریکى را از ایشان برطرف کند. پروردگار در اجابت خواسته‏ى آنان کلمه‏اى فرمود، از آن کلمه روحى خلق گردید، سپس کلمه‏اى دیگر فرمود و از آن کلمه نورى خلق شد پس آن نور را به آن روح اضافه کرد و آن را در بلندترین مکان عرش قرار داد. همه‏ى عالم از شرق تا به غرب نورانى شد. آن روح آمیخته به نور خلق شده از لطف پروردگار کسى نیست، جز فاطمه زهرا علیهاالسلام و به همین دلیل او را زهرا علیهاالسلام نامیدند زیرا نورش آسمانها را روشن ساخت. در ادامه‏ى این روایت زیبا پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم مى‏فرمایند:

«یابن مسعود اذا کان یوم القیامه یقول اللَّه جل جلاله لى و لعلى ادخلا الجنه من شئتما و ادخلا النار من شئتما و ذلک قوله تعالى (القیا فى جهنم کل کفار عنید) فالکافر من جحد نبوتى و العنید من جحد بولایه على بن ابى‏طالب علیه‏السلام و عترته و الجنه لشیعته و لمحبیه.» اى پسر مسعود، چون روز قیامت فرارسد، پروردگار به من و على علیه‏السلام مى‏فرماید: هرکس را که مى‏خواهید به بهشت داخل کنید و به جهنم بفرستید هرکس را که مى‏خواهید. و این قول پروردگار در قرآن مجید است که (القیا فى جهنم کل کفار عنید) (1)

هر کافر متکبر لجوج را به جهنم افکنید پس کافر کسى است که از نبوت من سرپیچى کند و عنید کسى است که از ولایت على بن ابى‏طالب علیه‏السلام و عترتش و محبت کردن به شیعیان و دوستانش سر باززند. (2)
و در روایت دیگرى است که:

خداوند نور پنج تن را از نور عظمتش آفرید، و آسمان و زمین را از نور پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله و عرش و کرسى را از نور على علیه‏السلام و لوح و قلم را از نور حسن علیه‏السلام و حورالعین را از نور حسین علیه‏السلام آفرید. مشرق و مغرب عالم در ظلمت و تاریکى بود. فرشتگان از این ظلمت به خدا شکایت کردند و خدا را به این انوار قسم دادند که ظلمت را بردارد.

این بود که خداوند روح و نور فاطمه علیهاالسلام را آفرید، و مشرق و مغرب آفرینش روشن شد.

1- سوره‏ى مبارکه‏ى ق، آیه‏ى 24.
2- بحارالانوار، ج 40، ص 43.





      


 
بسم الله الرحمن الرحیم


حالات جانسوز حضرت زهرا علیها سلام 
 
به روایت فضه خادمه

 

ورقة بن عبداللَّه ازدى
 روایت نموده است: به امید ثواب خداوند
و پروردگار عالمیان به حج بیت‏اللَّه الحرام مشرف شدم. ناگهان
 هنگام طواف دیدم که دوشیزه‏ى گندم‏گون،
نمکین و شیرن‏سخنى با کلام فصیح دعا مى‏نمود

 و مى‏گفت: اى خدا، و اى پروردگار خانه‏ى محترم کعبه،
و پروردگار فرشتگان بزرگوار نگاهبان اعمال،
و پروردگار زمزم و مقام ابراهیم علیه‏السلام، و
جایگاه‏هاى بزرگ و ارجمند مناسک حج، و
پروردگار برترین مخلوقات، حضرت محمد-
که درود خداوند بر او و خاندان نیکوکار
و گرامى او باد!- (از تو درخواست مى‏نمایم)
که مرا با سروران پاکیزه‏ام و پسران برجسته و درخشان
 و خجسته‏ى آنان محشور گردانى.

هان! اى گروه حاجیان و
عمره بجا آورندگان، شاهد باشید
 که سروران من، برگزیده‏ى برگزیدگان، و منتخب نیکان،
و از همگان ارجمند مى‏باشند، و یادشان در تمام بلاد
بلند و به نیکى یاد مى‏شوند و به لباس فخر آراسته‏اند.
 
ورقة بن عبداللَّه مى‏گوید: به او گفتم: اى دختر،
من یقین دارم که تو از دوستداران اهل‏بیت علیهم‏السلام
هستى، وى گفت: بله، گفتم: نامت چیست؟ گفت:
من فضه، کنیز فاطمه‏ى زهرا، دختر 
حضرت محمد مصطفى مى‏باشم، که درود خداوند
بر او و پدر و شوهر و فرزندانش باد!
 
گفتم: خیلى خوش آمدى
و خیلى خوشوقتم،
من بسیار مشتاق کلام و سخن تو بودم، مى‏خواهم
یک سؤالى از تو بکنم و تو به من پاسخ دهى. وقتى
طواف را به پایان بردى، کنار بازار غله بایست تا
من بیایم، خداوند به تو اجر و پاداش دهد.
و به این ترتیب از هم جدا شدیم.

وقتى طواف را به پایان بردم،
 هنگام بازگشت
 به منزل، راهى را که از بازار غله مى‏گذشت
انتخاب نمودم، ناگهان دیدم که وى در
گوشه‏اى به دور از مردم نشسته است.
نزد او رفتم و او را کنار کشیدم و بدون اینکه
قصد صدقه بکنم هدیه‏اى به او دادم، سپس به او گفتم،
اى فضه، از سرورت فاطمه‏ى زهرا علیهم‏السلام
و وقایعى که بعد از مرگ پدرش حضرت محمد
صلى اللَّه علیه و آله و سلم
و هنگام وفات وى،
از او دیدى به من خبر ده.


ورقة (راوى حدیث) مى‏گوید: به محض اینکه سخن من تمام شد،
چشمان فضه پر از اشک گردید و بلند بلند گریست و گفت:
ى ورقة بن عبداللَّه، اندوه فرو نشسته و غمهاى نهفته‏ى دلم
را بر انگیختى، اینک وقایعى را که من از آن حضرت علیهاالسلام دیده‏ام بشنو.

 
بدان، رحلت رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم
دل کوچک و بزرگ را به درد آورد، و بسیار بر او گریستند
 و صبر همه را به سر آورد، و مصیبت فقدان او بر نزدیکان
 و یاران و دوستانو احباب و بیگانگان و خویشان سخت بود،
و همه‏ى مردان و زنان براى او گریه و ندبه نمودند،
 ولى در روى زمین و در میان یاران و نزدیکان و دوستان
کسى غمگین‏تر از سرورم فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام
نبود و وى بیشتر و شدیدتر از همه گریه مى‏کرد. و اندوه او پیوسته
 تازه و افزون، و گریه‏اش شدیدتر مى‏شد.


پس هفت روز ناله‏ى او آرام، و صداى او خاموش نمى‏شد،
 و هر روز بیش از روز گذشته گریه مى‏نمود، تا اینکه روز هشتم
اندوه نهفته‏ى خود را آشکار نمود و نتوانست شکیبایى کند،
 لذا از خانه بیرون آمد و ناله سر داد، به گونه‏اى که
 گویى رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم سخن مى‏گوید.


پس زنان شتافتند، و دختران و پسران از خانه بیرون آمدند،
و مردم همراه با اشک ریختن و گریه‏ى بلند، ناله سر دادند
و از همه سو گرد آمدند، و براى اینکه صورت زنان نمایان نشود
 چراغها را خاموش کردند، و زنان تصور کردند که گویى
رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم از قبر بیرون آمده است،
و مردم به خاطر مصیبت آن حضرت مدهوش و متحیر گردیدند.


و فاطمه ‏ى زهرا علیهاالسلام ندا برمى‏آورد و
بر پدر بزرگوارش اینگونه نوحه‏ سرایى مى‏کرد:

واى پدرم، واى بر برگزیده‏ى خدا، وا محمداه،
وا اباالقاسم، واى بر کسى که بهار و مایه‏ى شادمانى نیازمندان
(یا: بیوگان) و یتیمان بود، دیگر چه کسى (مدافع اهل) قبله
 و جایگاه نمازگزاردن نمازگزاران خواهد بود؟ و دیگر دختر
سرگشته‏ى مصیبت‏زده‏ات چه کسى را دارد؟

سپس در حالى که لباسش بر زمین کشیده مى‏شد
و از بسیارى گریه و جارى شدن اشک چیزى را نمى‏دید،
 آمد و نزدیک قبر پدر بزرگوارش حضرت محمد
صلى اللَّه علیه و آله و سلم
ایستاد. به محض اینکه به
حجره نگاه کرد و چشمش بر ماذنه افتاد، آهسته گام برداشت
 و پیوسته ناله و گریه نمود تا اینکه بیهوش گردید. زنان به
 سوى او شتافتند و آب بر صورت و پیشانى‏اش
پاشیدند تا اینکه به هوش آمد.

وقتى به هوش آمد برخاست و فرمود: توانم از بین رفته،
 و شکیبایى و استقامتم با من یارى نمى‏کند، و دشمنم
به من شماتت مى‏کند، و اندوه شدید و درد دلم از افسردگى
مرا خواهد کشت. پدر جانم، سرگشته و بى کس و
متحیر و تنها شده‏ام، و صدایم خاموش گردیده و نیروى پشتم
 از بین رفته، و زندگى برایم تلخ، و روزگارم تیره و تار شده است.
پدر جانم، بعد از تو کسى را نمى‏یابم که مونس
احساس تنهایى من گردد، و اشک چشمم را فرونشاند،
و در ضعف و ناتوانى یاورم باشد. بعد از تو آیات محکم
قرآن و نزول جبرئیل و آمدن میکائیل همگى برچیده شد.


پدر جانم، بعد از تو اسباب (نیل به مقامات معنوى و اخروى) واژگون،
و درها به روى من بسته شد، لذا بعد از تو دیگر،
از دنیا خوشم نمى‏آید، و تا زمانى که نفسهایم مى‏رود
و مى‏آید خواهم گریست، و شوق من به تو و اندوهم بر تو پایان نمى‏پذیرد.


سپس ندا برآورد: اى پدر جانم، واى بر عقل من، پس فرمود:
به راستى که اندوه من بر تو تازه، و به خدا سوگند دلم عاشق
و مشتاق توست و به هیچ وجه از تو روى برنمى‏گرداند.
هر روز اندوه‏هایم افزون مى‏گردد، و افسردگى و شکستگى
من از غم تو هرگز از من جدا نمى‏شود.
گرفتارى و مصیبت من بزرگ و سخت است،
 لذا شکیبایى از من کناره گرفته، و هر زمان گریه‏ام تازه مى‏گردد.
به راستى هرکس که با وجود انس به تو، صبر و شکیبایى کند
و یا تسلى بیابد، واقعاً سخت‏دل و قسى‏القلب است.


سپس ندا برآورد: پدر جانم، به واسطه‏ى (رحلت)
تو انوار دنیا از بین رفت، و شکوفایى و زیبایى آن که
 به افروختگى و حسن تو شکوفا و زیبا بود، افسرده شد،
و روزهاى دنیا تیره گردیدند.

 

پدر جانم، تا ملاقات تو پیوسته بر تو تأسف خورده
و ناراحت خواهم بود پدر جانم، از زمان جدایى
و فراق تو بینایى‏ام از بین رفته است. پدر چانم، چه کسى بعد
از تو از بیوگان و بیچارگان دلجویى خواهد کرد؟ و چه کسى
تا روز پاداش و قیامت (دادرس) امت تو خواهد بود؟
اى پدر جان، بعد از تو مردم ما را خوار و کوچک شمردند،
پدر جانم، بعد از تو مردم از ما رویگردان شدند، در حالى
که به واسطه‏ى وجود تو در میان مردم ارجمند و عزیز بودیم و
 کسى ما را خوار و کوچک نمى‏شمرد. پس چرا در فراق تو
اشک نریزم، و اندوهم پیوسته نگردد، و پلکهایم بر روى هم بسته شده
 و به خواب روم، در حالى که تو بهار و احیا گر دین و
 نور پیامبران هستى؟ و چگونه بعداز تو کوهها از هم نپاشند
و به هم نخورند، و آب دریاها خشک نشود؟ و چگونه زمین نلرزد؟


پدر جانم، به مشکل بزرگى گرفتار آمده‏ام، و
مصیبتم اندک و کوچک نیست. اى پدر جان، مصیبت بزرگ
و پیشامد هراسناکى به من روى آورده. باباى من، ملائکه
بر تو گریستند و فلکها بازایستادند، لذا منبرت بعد از تو
احساس تنهایى مى‏کند، و محرابت از مناجات تو خالى
مانده است، و قبرت به واسطه‏ى خاک شدن تو در آن شادمان،
و بهشت به تو و دعا و نمازت مشتاق است.
پدر جانم، چقدر تاریکى مجالس تو سخت است.
 پس همواره بر تو تأسف خواهم خورد تا اینکه به زودى بر تو وارد شوم.


و ابوالحسن امین، پدر دو فرزندت حسن و حسین،
و برادر و دوست، و محبوبت به مصیبت گرفتار آمده،
هم او که در کوچکى‏اش پرورش دادى، و در بزرگى با او
عقد اخوت بستى، و شیرین‏ترین دوستان و یارانت در نزد تو بود،
 و از همه‏ى آنان (به ایمان) سبقت جست و هجرت نمود
و یارى‏ات کرد. مصیبت همه ما را فراگرفته، و گریه ما را مى‏کشد،
و پیوسته ناراحت و افسرده‏ایم.
ثم زفزت زفزه و انت انه کادت روحها ان تخرج، ثم قالت:


سپس آهى از دل برآورد و بلند بلند ناله سر داد
 به گونه‏اى که نزدیک بود روح از بدنش خارج شود،
 سپس فرمود: بعد از فقدان خاتم انبیاء صلى اللَّه علیه و آله و سلم،
شکیبایى‏ام اندک شده و تسلى پیدا کردن از من کناره گرفته است.
اى چشم من، اى چشم من، به شدت اشک بریز،
و اشک بریز و در ریختن اشکهایت بخل مورز.
اى رسول خدا، اى برگزیده‏ى خدا، و اى پناهگاه ایتام و ضعیفان.
کوهها، و حوش، پرندگان، زمین و آسمان، همگى براى تو گریستند.
اى آقاى من، گیاهان مخصوص، رکن و مشعر
نیز همراه با شنزارها (اى مکه) بر تو اشک ریختند.
محراب و درس علنى قرآن تو در صبح و
شام نیز براى تو گریه کردند.

اسلام نیز گریست، زیرا بعد از تو در میان مردم
از همه‏ى غریبها، غریب‏تر گردید.
اى کاش منبرى را که بر آن بالا مى‏رفتى، مشاهده مى‏کردى
که بعد از آن روشنایى،تاریکى آن را فراگرفته است.
اى معبود من، هرچه سریعتر مرگ مرا را برسان،
 زیرا اى آقاى من، زندگانى براى من تاریک و سخت شده است.


فضه مى‏گوید: سپس فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام به منزلش برگشت
 و شب وروز به گریه و ناله‏ى بلند پرداخت به گونه‏اى که اشک
چشمش قطع، و آهش آرام نمى‏گرفت (لذا) پیرمردان مدینه گرد آمدند
 و به خدمت امیرالمؤمنین على علیه‏السلام رسیدند و عرض کردند:


اى اباالحسن، فاطمه علیهاالسلام شب و روز گریه مى‏کند،
و هیچ‏یک از ما نمى‏توانیم شب در رختخواب راحت بخوابیم،
و روز نیز آرامشى در کارها و جستجوى روزى نداریم،
 ما به تو عرض مى‏کنیم که از فاطمه علیهاالسلام بخواهى
که یا شب گریه کند و یا روز. آن حضرت علیهاالسلام نیز
 با تکریم آنان، سخنشان را پذیرفت.


لذا امیرالمؤمنین علیه‏السلام به خدمت فاطمه علیهاالسلام رسید،
 در حالى که هنوز از گریه آسوده و تسلى پیدا نکرده بود،
ولى به محض اینکه على علیه‏السلام را دید، لحظه‏اى آرام گرفت.
حضرت على علیه‏السلام فرمود: اى دختر رسول خدا
صلى اللَّه علیه و آله و سلم، پیرمردان مدینه از من درخواست نمودند
که از شما بخواهم که یا شب بر پدر بزرگوارت گریه کنى و یا روز.


فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام فرمود: اى اباالحسن،
چقدر کم بین آنها درنگ خواهم نمود، و چه زود از میان آنان خواهم رفت.
به خدا سوگند، شب و روز ساکت نخواهم ماند تا اینکه
 به پدرم رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم بپویندم.
على علیه‏السلام نیز به او فرمود: اى دختر رسول خدا، هرچه مى‏خواهى بکن.


سپس حضرت خانه‏اى در بقیع به دور از مدینه براى او ساخت که
«بیت‏الاحزان» نامیده مى‏شود، و فاطمه زهرا علیهاالسلام وقتى صبح مى‏کرد
حسن و حسین علیهماالسلام را پیشاپیش خود مى‏انداخت
و گریان روانه‏ى بقیع مى‏شد، و پیوسته میان قبرها مى‏گریست.
و وقتى شب فرامى‏رسید امیرالمؤمنین علیه‏السلام به سوى او مى‏آمد
و او را جلو مى‏انداخت و به منزل مى‏برد.


 تا اینکه روزى امیرالمؤمنین علیه‏السلام نماز ظهر را خوانده بود
و مى‏خواست به منزل بیاید، ناگهان دختران گریان و اندوهناک
به پیشواز او آمدند. حضرت به آنان فرمود: چه خبر است؟
و جرا صورتها و چهره‏هایتان را پریشان مى‏بینم عرض کردند:
اى امیرالمؤمنین، دختر عمویت زهرا علیهاالسلام را دریاب، و
گمان نمى‏کنیم که بتوانى او را (زنده) دریابى.


پس امیرالمؤمنین علیه‏السلام شتابان آمد و به خدمت ایشان رسید،
 ولى ناگهان دید که حضرتش بر رختخوابى که از پارچه‏ى قباطى
 (2) مصر بود دراز کشیده، به طرف راست و چپ پیچ مى‏خورد.
حضرت على علیه‏السلام عباى خود را از دوش و عمامه‏اش را
از سر برداشت و دگمه‏هاى (پیراهن) را گشود، و جلو آمد
 و سر آن حضرت را گرفت و در دامن خود گذاشت.


على علیه‏السلام صدا کرد: اى زهرا،
ولى حضرت پاسخ نداد، صدا کرد:
اى دختر محمد مصطفى صلى اللَّه علیه و آله و سلم،
ولى باز حضرت پاسخ نداد، صدا کرد: اى دخترت کسى
که زکات را در گوشه‏ى عباى خود حمل کرد و به نیازمندان بذل نمود ،
ولى باز حضرت پاسخ نداد. صدا کرد: اى دختر کسى که در آسمان
 دو رکعت دو رکعت امام جماعت ملائکه شد و نماز گزارد،
 ولى باز پاسخ نداد. صدا کرد: اى فاطمه، با من سخن بگو،
من پسر عمویت على بن ابى‏طالب هستم.


فضه مى‏گوید: حضرت زهرا علیهاالسلام چشم باز کرد
و به امیرالمؤمنین علیه‏السلام نگاه کرد، حضرت على علیه‏السلام فرمود:
حالت چطور است؟ من پسر عمویت على بن ابى‏طالب هستم.

حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: اى پسر عمو،
من در حال مرگ هستم، مرگى که گریز و چاره
و پناهگاهى از آن نیست، و من مى‏دانم که تو
(مانند هر مرد دیگر) بعد از من نمى‏توانى بر ازدواج نکردن
صبر کنى، پس اگر ازدواج نمودى، یک شبانه‏روز را
 براى همسرت، و یک شبانه‏روز را براى فرزندان من قرار ده.
اى ابالحسن در روى آنان فریاد مزن، تا مبادا، غریب و دل‏شکسته شوند،
 زیرا آن دو فرزند یتیم من (امام حسن و حسین علیهماالسلام)
دیروز جدشان را از دست دادند، و امروز نیز مادرشان را
از دست مى‏دهند، پس واى بر امتى که آن دو را مى‏کشند
 و بغض آنها را در دل مى‏گیرند!


سپس این اشعار را سرود و فرمود:
اگر خواستى گریه کنى بر من گریه کن اى
بهترین هدایتگر، و اشک بریز، که این روز، روز جدایى است.

اى همدم بتول (و شوهر فاطمه علیهاالسلام)،
 تو را سفارش مى‏کنم که با فرزندانم (خوب رفتار کنى)،
زیرا آن دو (امام حسن و حسین علیهماالسلام) در اشتیاق
به من هم سوگند هستند. بر من و نیز بر یتیمانم گریه کن،
 و هرگز کسى را که به دست دشمنان در صحراى سوزان عراق کشته مى‏شود،
(امام حسین علیه‏السلام)، فراموش مکن.

اینان از من جدا شدند و یتیم و سرگشته گردیدند،
به خدا سوگند که این روز، روز فراق و جدایى است.


فضه مى‏گوید: حضرت على علیه‏السلام به حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود:

 اى دختر رسول خدا، از کجا خبر دارى که از دنیا مى‏روى،
 در حالى که وحى از ما رخت بربسته است؟ عرض کرد:
اى اباالحسن، همین حالا دراز کشیدم و به خواب رفتم، و
محبوبم رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم را در کاخى
از مروارید سفید دیدم. به محض اینکه مرا دید فرمود:

اى دختر عزیزم، نزد من بیا، که خیلى مشتاق تو هستم.
من نیز به ایشان عرض کردم: به خدا سوگند، اشتیاق من
به ملاقات شما بیشتر است. فرمود: همین امشب نزد من
 خواهى بود، و آن بزرگوار در وعده‏ى خود راستگو،
و به پیمان خود وفا مى‏کند.


پس وقتى سوره‏ى یس را قرائت نمودى، بدان که
 من به پیمان خود وفا نموده‏ام (و از دنیا رفته‏ام)،
 پس (از زیر لباس) مرا غسل بده، و لباسم را کنار نزن،
 زیرا من پاک و پاکیزه هستم، و تنها نزدیک‏ترین بستگانم
و کسانى که خداوند پاداش (مودت) مرا به آنان روزى کرده است
 بر من نماز بگزارند، و مرا شبانه در قبرم به خاک بسپار، که
رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم چنین به من خبر داد.

على علیه‏السلام فرمود: به خدا سوگند شروع کردم
به تجهیز او، و او را در پیراهنش غسل دادم و آن را کنار نزدم.
به خدا سوگند، خجسته و پاک و پاکیزه بود، سپس از باقیمانده‏ى
 حنوط رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم او را تحنیط نمودم،
و کفن او را آماده کردم و او را در میان قطعه‏هاى کفن گذاشتم.
 وقتى خواستم عبا (و سرتاسرى) را ببندم، صدا کردم: اى ام‏کلثوم،
 اى زینب، اى سکینه، اى فضه، اى حسن، اى حسین
، بیاید
 و از مادرتان توشه بردارید، که این زمان، زمان جدایى است
 و دیگر در بهشت با او ملاقات خواهید نمود.


پس حسن و حسین علیهماالسلام آمدند،
در حالى که صدا مى‏کردند: واى بر حسرت
 و ناراحتى ما به خاطر فقدان جدمان حضرت محمد مصطفى و
 مادرمان فاطمه‏ى زهرا
که هیچگاه خاموش و برطرف نخواهد شد.
 اى مادر حسن، اى مادر حسین، هنگامى که با جدمان حضرت محمد مصطفى
ملاقات نمودى، سلام ما را به او برسان و بگو که ما بعد از تو در دار دنیا یتیم شدیم.

 


امیرالمؤمنین على علیه‏السلام فرمود:
خدا را گواه مى‏گیرم که فاطمه زهرا علیهاالسلام
به شدت گریست و ناله سر داد و دستهایش را دراز کرد و
 آن دو (حسن و حسین علیهماالسلام)
را به آرامى در سینه گرفت، ولى ناگهان هاتفى از آسمان ندا کرد:
 اى اباالحسن، این دو را از روى فاطمه علیهاالسلام بردار،
به خدا سوگند که ملائکه‏ى آسمانها را به گریه درآوردند،
زیرا محبوب (حضرت حق) به دیدار محبوب خود
(حضرت زهرا علیهاالسلام) مشتاق است.



حضرت على علیه‏السلام فرمود: آن دو را
از روى سینه‏ى فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام برداشتم
و شروع کردم به بستن عبا (و سر تا سرى)
و در آن حال این ابیات را سرودم:
(اى فاطمه)، جدایى تو نزد من بزرگترین و
 سخت‏ترین چیز، و فقدان تو دردآورترین مصیبت است.
بر دوست عزیزم که والاترین راه را پیمود با ناراحتى
 و تأسف خواهم گریست و با اندوه، نوحه‏ سرایى خواهم نمود.
هان اى چشم، اشک بریز و یارى‏ام کن،
که اندوه من پیوسته است و بر فقدان دوست عزیزم مى‏گریم.

سپس امیرالمؤمنین علیه‏السلام فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام
 را برداشت و نزد قبر پدر بزرگوارش گذاشت و صدا کرد:


سلام بر تو اى رسول خدا، سلام بر تو اى حبیب خدا،
سلام بر تو اى نور خدا، سلام من بر تو اى برگزیده‏ى خدا،
سلام بر تو، و درود از من و از جانب دخترت که به ساحت
 تو وارد شد، براستى که امانت (شما) برگردانده، و گرو
 (شما) گرفته شد، پس واى بر اندوه من بر رسول (خدا)،
و بعد از او بر بتول (حضرت زهرا علیهاالسلام)، براستى
که زمین براى من سیاه، و آسمان از من دور گردیده است،
پس واى بر اندوه و ناراحتى و تأسف من.


آنگاه فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام را به روضه
(و مزار رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم) برگرداند و همراه
با بستگان و یاران و موالى و دوستداران و گروهى از مهاجرین
و انصار بر او نماز گزارد، وقتى حضرتش را دفن نمود و در لحد گذاشت،
 این ابیات را سرود و خواند: مى‏بینم که مصائب دنیا بر من بسیار است،
و هرکس با دنیا مصاحبت کند تا هنگام مرگ مصیبت مى‏بیند.

اجتماع هر دو دوست عزیزى که با هم پیوند دارند به
جدایى مبدل مى‏شود، و به راستى که من نزد شما بسیار کم خواهم بود.

اینکه فاطمه علیهاالسلام را بعد از احمد صلى اللَّه علیه و آله و سلم
از دست دادم، دلیل بر این است که هیچ دوستى، جاودانى نخواهد بود.


 


پی نوشت ها

1ـ به نظر مى‏رسد که این کلمه در اصل چنین بوده است:
«وابک» و ترجمه نیز بر این اساس صورت گرفته است.
2ـ نوعى پارچه‏ى نازک و سفید که در مصر بافته مى‏شود.
3ـ این کلمه شاید در اصل «قالت» بوده، زیرا راوى حدیث فضه و خانم است،
و احتمال دارد که مقصود راوى با واسطه و «ورقة بن عبداللَّه» منظور،و درست باشد.
4ـ بحارالانوار، ج 43، ص 174- 180.

 





      

بسم الله الرحمن الرحیم

انشاءالله قسمت همه دوستان بشه... 

اگر لمس کنی اینجاهارو هیچ وقت ازشون دل نمیکنی... 

خدا توفیق داد در آخرین ساعات حضورمون در اهواز و زیارت علی بن مهزیار

یک نفر رو  وسیله قرار داد در جایی و زمانی که قرار نبود اونجا باشیم بهمون خبر داد

که تو پادگان شهید محمودوند همون معراج الشهدای اهواز بیست و دو شهید اووردن

ما هم با تمام وجود تا فهمیدیم با این که وقته ناهار بود نخوردیم و با اشتیاق رفتیم

زیارت .عکس ها و فیلمی گرفتم براتون که میگذارم انشاءالله ماروهم دعا کنین...

پادگان شهید محمودوند

پادگان شهید محمودوند

پادگان شهید محمودوند

پادگان شهید محمودوند

پادگان شهید محمودوند

پادگان شهید محمودوند

پادگان شهید محمودوند

پادگان شهید محمودوند

پادگان شهید محمودوند





      

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام خدمت عزیزان گرامی انشاءالله سال خوبی داشته یاشید

انشاءالله امسال سال فرج باشه

از 29 اسفند تا 5 فروردین خدا توفیق داد رفتیم منطقه های عملیاتی

جای دوستانی که نبودن خالی .به یادتون بودیم

روز اول لحظه تحویل سال در کنار شهدای هویزه وشهید محمد حسین علم الهدی بودیم

از روز اول براتون عکس گرفتم تا روز آخر

همش رو میزارم براتون

انشاءالله لذت ببربن.

چتد تا عکس زیبا هست که تو مطلبی جدا میزنم براتون.


هویزه   روز اول

هویزه

هویزه

هویزه

هویزه

هویزه

هویزه

اروند کنار

اروندکنار

اروندکنار

اروندکنار

اروندکنار

شلمچه

شلمچه

شلمچه

شلمچه

شلمچه

شلمچه

شلمچه

طلائیه

طلائیه

طلائیه

طلائیه

طلائیه

طلائیه

چزابه

چزابه

چزابه

چزابه

چزابه

فکه:فکه ی دوست داشتنی

فکه

فکه

فکه

فکه

فکه

فکه

فکه

 

فکه





      


بسم الله الرحمن الرحیم

 

اردوغان در دیدار با امام خامنه ای خطاب به ایشان بیان کرد:

 

اردوغان در این دیدار خطاب به رهبر معظم انقلاب بیان کرد که من به عنوان یک

مسئول کشوردر خدمت شما نیامده ام بلکه به عنوان مریدی به خدمت مرادم آمده ام.

نماینده تهران در خانه ملت ادامه داد: همسر و دختر آقای اردوغان در این دیدار خطاب به

رهبر معظم انقلاب بیان کردند که شما ما را به یاد پیامبر گرامی اسلام می اندازید.

 

امام خامنه ای


خیال روی تو در هر طریق همره ماست        نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست


  به رغم مدعیانی که منع عشق کنند        جمال چهره تو حجت موجه ماست


  
 ببین که سیب زنخدان تو چه می‌گوید         هزار یوسف مصری فتاده در چه ماست 
 

 اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد            گناه بخت پریشان و دست کوته ماست
 

 به حاجب در خلوت سرای خاص بگو         فلان ز گوشه نشینان خاک درگه ماست


به صورت از نظر ما اگر چه محجوب است     همیشه در نظر خاطر مرفه ماست 
 

 اگر به سالی حافظ دری زند بگشای         که سال‌هاست که مشتاق روی چون مه ماست  





      

بسم الله قادر

بدون شرح 

تقدیم به دوست خائن سامسونگ

تقدیم به دوست خائن سامسونگ

تقدیم به دوست خائن سامسونگ

تقدیم به دوست خائن سامسونگ

تقدیم به دوست خائن سامسونگ

تقدیم به دوست خائن سامسونگ

تقدیم به دوست خائن سامسونگ





      

بسم الله الرحمن الرحیم  

سید حسن نصرالله:

آقای دبیرکل! نگرانی تو ما را مطمئن و خوشحال می کند، ما می خواهیم که آمریکا و در پشت سر آن اسرائیل را نیز با تو نگران کنیم

 دبیر کل حزب الله لبنان در مراسم اربعین حسینی طی سخنرانی به موضوعات داخلی و بین المللی مختلفی پرداخت و  با اشاره به اقدامات تروریستی علیه زائران حسینی ضمن محکوم کردن این حملات گفت: باید انفجارهایی که در عراق صورت گیرد و در این انفجارها زائرین هدف قرار داده می شوند و صدها نفر کشته و مجروح می شوند را محکوم کرد.

وی تمامی علما را فرا خواند تا این انفجارهای انتحاری که شهروندان غیر نظامی را به دلیل اختلاف در دین یا مذهب یا سیاست در عراق، افغانستان یا پاکستان یا نیجریه هدف قرار می دهند، محکوم کنند.


کشتار دانشمندان ایرانی نمی‌تواند جلوی پیشرفت این کشور را بگیرد

سید حسن نصرالله گفت: به قاتلان می گویم، کشتار هیچ نفعی برای شما ندارد. کشتارها در کربلا این حرکت را متوقف نکرد و این کشتارها باعث توقف لبنان، فلسطین، عراق و ایران نخواهد شد. کشتار دانشمندان ایرانی در ایران باعث توقف پیشرفت فناوری این کشور نمی شود. دانشمندان هسته ای را می کشند چون آنها [دشمنان] از ما می خواهند که در جهان عرب مطرب ، آواز خوان ، رقاص و بی تفاوت باشیم، همانند کسانی که شب ها و روزهای خود را از بین می برند. اما باید در تمامی زمینه ها دانشمند باشیم. باید امتی باشیم که علم را تولید و نه وارد می‌کند. امام خامنه ای از مردم ایران خواست تا به تولید علم بپردازند.

هرگز از سلاح مقاومت دست نمی‌کشیم 
سید حسن نصرالله در ادامه اظهاراتش در مراسم اربعین حسینی در منطقه بعلبک که از طریق ویدیو کنفرانس پخش می شد ادامه مطلب...



      

 

بسم الله الرحمن الرحیم


رویای صادقه دختر گیلانغربی 2 شهید را به خانه برگرداند مجید حلاج رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران

 شهرستان تبریزدر گفت‌وگو با خبرنگار فارس در تبریز گفت: تشییع پیکر مطهر شهیدان علی عبداللهی

 و محمدحسین بهجت‌نژاد که در عملیات مطلع الفجر و والفجر چهار به شهادت رسیده‌اند بعد از اقامه نماز  

جمعه تبریز ا ز مقابل مصلای امام خمینی (ره) تا میدان ساعت تشییع شدند. 

وی درباره حکمت رجعت پیکرهای پک و مطهر این دو شهید تصریح کرد:  این شهیدان در روستای کوران

گیلانغرب شهر سر پل‌ذهاب در جریان جنگ تحمیلی پیکرشان مدفون شده بود. حلاج ادامه داد: بعد از گذشت 30

 سال از اینواقعهدر یکی از شب‌های ماه جاری یکی از شهدا در رویای یکی از دختران پاک و معصوم روستا

که 17 سال داردظاهر شده و بیان می‌کند در فلان محل مدفون شده و ازاهالی تبریز هستم و به دلیل غربت تقاضای

انتقال به محل زادگاهم را دارم.وی افزود: این دختر بلافاصله خانواده و معتمدان محلی را در جریان امر گذاشته

ولی با بی‌توجهیو بی‌مهری روبه‌رو می‌شود.حلاج گفت: این دختر در ادامه تصمیم به تفحص گرفته

و باکمک دو تن از دوستان اقدام به کاوش کرده و شاهد قطعه‌ای ازآثار شهدا می‌شوندو بلافاصله جریان را

به اهالی اطلاع می‌دهند که بعد از آن با هماهنگی سپاه عاشورا اقدامات اولیه برای شناسایی شهدا صورت

می‌گیرد. رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگرانشهرستان تبریز ادامه داد:این شهیدان پس از شناسایی

از طریق پلاک و کارت شناسایی( کارت عضویت، گواهینامه و تصاویر فرزندان شهدا) به تبریز انتقال می‌یابند.





      

پسم الله الرحمن الرحیم

ندای انقلاب: همسر شهید عابدی از شهدای هشت سال دفاع مقدس در نامه ای به همسر شهید باکری پاسخی خواندنی به نامه منتسب به وی در سایت نوری زاد داده است.



خواهر عزیزم سلام

امروز در سایت آقای نوری زاد بانامه ای مواجه شدم که وی ادعا کرده بود این نامه متعلق به شماست. باتوجه به محتوای نامه باور این ادعا برایم سخت است البته در گذشته مواضع نا مأنوس و تعجب برانگیز از شما خوانده بودم ولی اینبار کمی متفاوت بود، لذا بر آن شدم به عنوان یک همسنگر سابق و انشاءالله همسنگر فعلی و همسنگر آینده، نکاتی را به عرضتان برسانم.

ازجهاتی من و شما شباهتهایی با هم داریم از جمله همسر شهید و معلم بودن شباهت دیگر تأکید بر آرمان شهدا، راه امام، اسلام، انقلاب، حجاب در یک کلام و همه ارزشهای اسلامی وانقلابی است اما تفاوت هایی هم داریم که به برخی از آنها اشاره می کنم.

1. بنده برخلاف شما به پدیده های سیاسی و اجتماعی احساسی و یک بعدی نگاه نمی کنم. به عنوان مثال همچنانکه درنامه منتسب به شما آمده عبور ماشین نیروی انتظامی از روی یک فرد را می بینم و آنر ا تقبیح می کنم اما عبور ماشینی دیگر با سرعت 140 کیلومتر از روی بدن بسیجی شهید غلام کبیری در میدان کاج سعادت آباد را هم می بینم و آن را نیز محکوم می کنم.

2. بنده هرگونه افراطی گری را تقبیح می کنم از این رو به شیوه مقابله خشن با اغتشاشگران در خیابان بدون انجام تدبیر لازم برای تفکیک مردم عادی و عابران پیاده اعتراض دارم اما معتقدم با اغتشاشگران واقعی که به دستور صدای آمریکا، بی بی سی و رضا پهلوی به خیابان می آیند و چادر از سر زنان مومنه می کشند و صدها بانک را به آتش می کشند، مرگ بر اصل ولایت فقیه می گویند یعنی همان چیزی که همسران من و شما برای پاسدارای از آن و به فرمان ولی فقیه زمان به جبهه رفتند و جان عزیز خود را تقدیم کردند. شعار نه غزه، نه لبنان سر می دهند، شعار بهایی، بهایی حمایتت می کنیم سر می دهند، مانند گرگهای گرسنه یک بسیجی نوجوان را محاصره می کنند و لباس از تنش درمی آورند و ده ها جنایت دیگر مرتکب می شوند، با چنین سگان وحشی هم باید قاطعانه تر از قبل برخورد کنند.

3. بنده برخلاف شما معتقدم اگر همین پاسداران و بسیجیانی که آقای نوری زاد معلوم الحال ناجوانمردانه و همسو با آمریکا و اسرائیل به ایشان حمله می کنند، نبودند آن گرگهای وحشی نه به تو رحم می کردند نه به من و نه حتی به زن و بچه های آقای نوری زاد و من برای این ادعای خود دلیل دارم از جمله به یاد شما می آورم همایش جنبش سبز را در برج میلاد قبل از انتخابات که هنگام پخش یک کلیپ به محض ظاهر شدن تصویر شهیدان همت و باکری جماعت سبزی یکصدا هو می کنند. می توانید در مورد این مسأله تحقیق کنید.

از جمله پاره کردن پرچم عزاداری سید الشهدا در روز عاشورا و کف و سوت زدن آنها در روز عزای کائنات دقیقا مانند منافقین و طرفداران بنی صدر در روزعاشورای سال 59 که موجب تأثر شدید امام(ره) گردید وایشان در یکی از سخنرانی های خود به همین مسأله اشاره کردند.

از جمله ضرب و شتم یک معلم در مقابل چشمان زن و بچه اش فقط به خاطر اینکه ریش داشت طوری که از هوش رفت و صدا و سیما نیز هم صحنه ضرب و شتم او را بارها پخش نمود و هم مصاحبه با وی را در بستر بیماری و حتما شما نیز این فیلمها را مشاهده کرده اید.

4. خانم امیرانی بنده برخلاف شما و آقای جوانفکرمعتقد نیستم که آقای میرحسین را دشمن در ترشی نگه داشته بود و او را به ترشی تشبیه نمی کنم. من او را به ماری سمی تشبیه می کنم که در آستین نظام پرورش یافته بود تا در روز موعود زهر خودرا بریزد و به خیال خامش نظام را از پای در آورد اما مردم ما در روز 9 دی این مار را زیر پای خود له کردند.

5. بنده برخلاف شما تظاهرات 50 میلیون نفری 9 دی در سراسر کشور را در دفاع از ظلم نمی دانم بلکه در مقابل خیانت و ظلم می دانم، خیانت و ظلمی که توسط آمریکایی ها، انگلیسی ها، اسرائیلی ها، رضا پهلوی، مسعودرجوی ها و میرحسین ها، کروبی ها، خاتمی ها و ... مدیریت می شد که اگر مانندبنده اهل رصد رسانه ها باشید نمی توانید این واقعیت راانکار کنید. در حالی که مقامات آمریکایی و غربی علنا اعلام کردند که حامی جنبش سبز هستند و تمام توان رسانه ای خود را در حمایت از جنبش سبز به میدان آوردند هیچ آدم عاقل و منصفی نمی تواند غربی بودن جنبش سبز را انکار کند.

خانم امیرانی توصیه می کنم کتاب سایه عقابها، صفحه 323 را بخوانید که توسط فردی به نام امیررضا پرحلم در سال 84 منتشر شده است. درصفحه مذکور آقای مک کین از مقامات آمریکایی حتی نام جنبش را هم اعلام می کند «جنبش سبز» و دهها شواهد و قرائن دیگر که ندیدنشان از سوی شما بسیار عجیب است.

6. بنده برخلاف شما آقای نوری زاد را نه تنها حر نمی دانم بلکه پست تر از حرمله می دانم که وقتی عرصه را بر ولی خود تنگ دید نه تنها به دفاع از او برنخاست بلکه برای عقب نماندن از ملک ری و غنائم دیگر از هنر تیراندازی خود نهایت استفاده را کرد تا بهتر از شمر و سنان و عمر سعد تیر به قلب ولی زمان بنشاند.

من امثال نوری زاد را پست تر از مسعود رجوی و رضا پهلوی می دانم چون در حالی که به اذعان خودش در آغوش گرم پدر آرمیده بود خنجر از آستین به در آورد و در سینه پدر فرو کرد.

خانم امیرانی می دانی چرا امثال نوری زاد چنین خیانت بزرگی را مرتکب شدند چون گمان کردند فتنه پر رعد و برق سبز کار انقلاب را یکسره خواهد کرد و آنگاه نه تنها سر ایشان بی کلاه خواهد ماند بلکه به جرم حامیان دیروز نظام ولایی محاکمه خواهند شد.

از این جهت من او را موجودی حقیر و پست و پلیدتر از تمام خائنان تاریخ می دانم که حتی ارزش توجه هم ندارند، نوری زاد تشنه شهرت است و داعیه لیدری جنبش سبز را دارد. این مسأله را برخی از جنبش سبزی ها هم فهمیده اند. لذا به او و لاطائلاتش وقعی نمی نهند و از شما تعجب است که برای چنین موجود حقیری نامه می نویسی(اگرانتساب نامه مذکور به شما درست باشد)

خانم امیرانی اگر واقعا به دنبال کشف حقیقت هستید در نامه ای دیگر از آقای نوری زاد چند سئوال کنید. یکی در مورد نظر وی راجع به حجاب، دوم در مورد امام، سوم در مورد انقلاب و بعد در مورد آمریکا، اسرائیل و جنایت های آنها و اگر دنبال شفافیت هستید هر پاسخی داد آن را منتشر کنید و اگر اینکار را نکردید، با عرض پوزش من شما را صادق نخواهم دانست و افکار عمومی نیر تکلیف خود را با شما خواهد دانست.

7. خانم امیرانی آیا مصاحبه آقای نوری زاد با بی بی سی را نشنیدی که 33 سال انقلاب را دوران خفقان نامید.

آیا توهین اخیر او به امام را در سایتش نخواندی که امام بزرگوار ما را همردیف جباران زمان خوانده بود و همین الآن که این نامه را برای شما می نویسم دوستان خبر دادند آن مقاله توهین آمیز به امام را از سایتش برداشت.

آیا آن مقاله نوری زاد را نخواندی که در آن از بهائیت عذرخواهی کرده بود و برای آنها اشک تمساح ریخته بود. جماعتی که تاریخ صد و پنجاه سال اخیر کشورمان پر است از جنایات ایشان.

8. خانم امیرانی یا باید ادعاهای فوق را منکر شوی و ادعا کنی که دروغ است، در حالی که همه دیده اند و خوانده اند و شما نمی توانی تکذیب کنی، نمی توانی توهین های نوری زادبه امام و انقلاب را تکذیب کنی، نخواهی توانست حمایت آشکار آمریکاو اسرائیل رااز این جماعیت انکار کنی مگر اینکه خدای نا کرده اصلا خانم امیرانی درکار نباشد و عده ای در بی اطلاعی او از فضای سیاسی به نام او نامه می نویسند، یا اینکه اگر مطلع هستید پس نتیجه گیری بسیار نگران کننده خواهد بود، یعنی آنگاه خدای ناکرده باید باور کنیم که همسر شهید باکری هم به روی همه ارزشها و آرمانهای آن شهید عزیز و دیگر شهیدان پای گذاشته و در دام منافقین خبیثی مانند محمدنوری زاد افتاده است.

9. خانم امیرانی فتنه سال 88 به بهانه تقلب شعله ور شد و خسارات جبران ناپذیر مادی و معنوی فراوانی برکشور واردکرد آیا تاکنون وقت کرده اید در مورد صحت و سقم این ادعا و دروغ بزرگ تحقیق کنید؟

10. آیا تا به حال از خودتان سئوال کرده اید که مدعیان تقلب چرا تاکنون حتی یک برگ سند دال بر تقلب رو نکرده اند. آیا همه این حوادث به خاطر آن دروغ بزرگ نبود؟

خانم امیرانی در صورت صحت ادعای انتساب نامه مذکور به شما می گویم فاین تذهبون؟

همسر شهید عابدی

29/9/90






      
<      1   2   3   4   5   >>   >




+ بسم الله الرحمن الرحیم مسجد عمار یاسر(مشهد مقدس)برگزار میکند مسابقه خاطره نویسی موضوع:خاطره ای از سفر به مشهد مقدس و حرم مقدس رضوی ارسال خاطرات خودتان به ایمیل مسجد به آدرس:jamande_azkarevan@yahoo.com به 5 نفر از عزیزان که خاطرات آنها به عنوان زیباترین خاطرات انتخاب شود هدایایی از طرف مسجد عمار یاسر اهدا و ارسال خواهد شد 10/2/88 مصادف با میلاد با سعادت حضرت زینب علیها سلام