بسم الله الرحمن الرحیم
ناگفته های سرتیم حفاظت از احمدی نژاد
گفتگو با سردارجهانگیردایی
تیمهای حفاظت همواره از نزدیکترین افراد به مقامات مسئول محسوب میشوند و از این جهت ناگفتههای آنان مورد توجه قرار می گیرد و زوایای رسمی و غیر رسمی زندگی یک مسئول بیشتر نمایان میشود. سرتیم رئیس جمهور از سال 84 تا 86 به بیان بخشهایی از این زوایا پرداخته است.
سردار جهانگیر داییحامد از سال 84 به مدت دو سال مسئولیت تیم حفاظت رئیس جمهور را بر عهده داشت. از آنجایی که وی در مقاطع و لحظههای مختلف در کنار محمود احمدی نژاد بوده، از لحاظ تاریخی میتواند شاهد خوبی بر مشی و عملکرد شخصی و مدیریتی رئیس جمهور در طول دو سال اول ریاست جمهوری باشد.
در این مصاحبه تلاش کردیم که زیاد سوال نپرسیم، بلکه با طرح هر سوال، بیشتر شنونده خاطرات و ناگفته ها باشیم.
آنچه می خوانید، مشروح گفتگوی خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس با سردار داییحامد است که در سالگرد سوم تیر (انتخاب محمود احمدی نژاد با ریاست جمهوری) انجام شده است تا به عنوان شواهدی در تاریخ ملت ایران ثبت شود:
* فارس: از سوم تیر سال 84 که آقای احمدینژاد رئیس جمهور شد، مهمترین مسئله ای که تیم حفاظت ایشان با آن مواجه بودند، چه بوده است؟
- وضعیت کاری ما نسبت به دوران 20 سال قبل خیلی متفاوت بود. شخصیت ها و مسئولانی که در سالیان گذشته با آنها کار می کردیم، با ما در تعامل بودند و دیدگاه های حفاظتی را رعایت می کردند.
می دانید که حفاظت برای انجام کار خود چارچوب ها و قواعدی دارد که باید رعایت شود. دیدگاه مردمی آقای احمدی نژاد با این مسایل متفاوت بود و ما باید از متن مردم با مردم در تعامل صددرصد بودیم که هماکنون هم این تلاشها در تیم حفاظت رئیس جمهور جریان دارد. ما هم در آن دوسال تمام سوابق کاری خود را گذاشتیم تا در آن شرایط که سخت ترین شرایط کاری ما بود، بهترین عملکرد را داشته باشیم. باید حفاظت را در دل مردم انجام می دادیم؛ جایی که از همه اقشار هستند و ممکن است افرادی در آنها نفوذ کرده باشند.
مثلا در استادیوم همه جور افراد برای تماشا می آیند ولی بعضی تماشاگرنماها می آیند و جمع را به هم میزنند. در دل مردم هم چنین افرادی هستند و آسیب های اینچنینی وجود دارد که باید در عین حال که کار قوی انجام می دادیم، روانشناسی هم میکردیم تا افرادی که تهدید محسوب می شدند، شناسایی شوند.
رییس جمهور میگفت من میخواهم در دل مردم باشم و مرا از مردم جدا نکنید. دراینجا کار ما سختترین حالت را به خود می گرفت؛ هم میخواستیم حفاظت را انجام دهیم و هم ایشان از مردم جدا نشوند. شرایط سختی بود که با لطف خدا و همت بچه ها کار به پیش رفت. به دهها استان و شهر و روستا سفر کردیم که سخت ترین دوران کار ما در زمان ریاست جمهوریها بود.
از آشیانه جمهوری اسلامی که پروازهای سران از آنجا انجام می شود، می گفتند که در 11 ماه، تعداد "سورتی" ماموریتهای یگانی ما در دوران آقای احمدی نژاد بیشتر از 8 سال ریاست جمهوری آقای خاتمی و نیز 6 ماه آخر دولت آقای هاشمی بود. 6 ماه آخر دولت آقای هاشمی به لحاظ کارها و پروژه هایی که برای افتتاح می رفت، بسیار زیاد بود. پس حساب کنید که 11 ماه کار در این دولت با دو دوره 8 ساله مقایسه میشود.
هر برنامه و پروژه ای که ما انجام می دهیم، خود یک عملیات است. در عملیات های جبهه و جنگ هم می دیدم که چقدر کار می برد. اما سختترین دوره مسوولیت نیروهای حفاظت رئیس جمهور در این دوره است. کار ما حدود 11 - 12 شب تمام میشد و تازه بعضی شبها به منزل آقای احمدی نژاد در میدان 72 (نارمک) می رفتیم که در آنجا انبوهی از جمعیت منتظرند که ایشان بیاید و به مشکلات آنها رسیدگی شود.
آنجا هم دو سه ساعت می ایستادند و به تک تک این مراجعه کنندگان رسیدگی می کردند و نامه ها را می گرفتند؛ تازه حدود 2 شب کار تمام می شد و ایشان برای استراحت به منزل می رفتند و شاید یکی دو ساعت بیشتر استراحت نمی کردند و صبح زود ساعت 5 یا 6 هم بیرون می رفتیم.
یعنی ما در 24 ساعت شاید بالغ بر 20- 21 ساعت کار میکردیم و 2- 3 ساعت استراحت می کردیم. تازه ما یکی دو ساعت استراحت میکردیم اما نیروهای دیگر تازه پستشان شروع می شود.
این نشان دهنده حجم کاری بالای آقای احمدی نژاد است. من چون تقریبا با همه آقایان کار کردم و در دوره آقای هاشمی هم بودم می توانم بگویم که پرکارترین روزها و سخت ترین کارهای نیروهای حفاظتی در دوره آقای احمدی نژاد بوده و هست. هر روز کار ایشان را می شود با یک هفته کار آقایان به لحاظ حجم کار مقایسه کرد.
ما مانده ایم که این همه توان را از کجا می آورد. خواب ندارد، غذا ندارد؛ بچه ها را از پا می اندازد. من خودم یکی از پرکارترین افراد مجموعه بودم ولی نسبت به ایشان مانده بودم که چه کنم. چون ایشان توان مضاعفی داشته و دارد که این چیزی جز عنایت خدا نیست.
ما در استان ها و شهرهای مختلف، خوراک و غذای ایشان را می دیدیم، چون به هر حال کنترل مواد غذایی مقام مسئول همواره بر عهده نیروهای حفاظتی است. ایشان یک سوم یا یک چهارم غذایی که برایشان می آورند را می خوردند. گوشت و مرغ و این جور چیزها هم نمیخورد؛ به چند جهت، یکی به علت اینکه قشر مستضعف نمیتوانند از این چیزها بخورند.
آقای احمدی نژاد همیشه بحث های اخلاقی را خیلی رعایت کرده اند.مثلا اینکه حتما با وضو باشند. یک وقتی در فشار کار میدیدیم که ایشان از خستگی خوابش می برد. اما بلافاصله مقداری آب میخواست و حتی در هلی کوپتر وضو میگرفت.
یا وقتی که در سفر استانی به محل مراسم می رسیم، جدا از اینکه سریع نماز را می خواندند، اگر میزبان بگوید ابتدا غذا صرف کنید و بعد به میان مردم بروید، این کار را نمیکرد و بلافاصله به میان مردم میرفت چون اعتقاد دارد مردمی که اینجا ایستاده اند ناهار نخورده اند و درست نیست ما غذا بخوریم. حتی وقتی سخنرانی هم تمام می شود، غذا نمی خورد و می گفت مردم هنوز به خانه نرسیده اند و در بالگرد غذا میخورد.
پزشکان به ما اشاره میکردند که آقای احمدی نژاد باید بحث غذا و استراحت را رعایت کند چون فشار کار، ایشان را از پا می اندازد. ما سعی می کردیم به صورت غیر مستقیم این نکته را رعایت کنیم.
در دوران ریاست جمهوری دکتر احمدی نژاد کار نیروهای حفاظت ایشان در شرایط سختی طی می شود.
ایشان به خاطر دید مردمی و برای خدمتگذاری سر از پا نمی شناسد؛ من با بسیاری از مسئولان کار کردم ولی به این شکل کسی را ذوب در کار و خدمت ندیدم. من همان نکتهای که آقای بهشتی اشاره میکردند و می گفتند ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت را در آقای احمدینژاد دیدم. چیزی که در شعار و عمل شهید بهشتی دیدم، در آقای احمدی نژاد هم عملا دیدم که در خدمت سر از پا نمیشناسد.
آقای رئیس جمهور نسبت به دیدگاههای آرمانی حضرت امام (ره) خیلی پایبند هستند. تمام نکات ریزی که حضرت امام میگفتند ایشان عملیاتی میکنند و چیزی را از قلم نمیاندازد و سعی میکند تمام آن دیدگاه ها و نظرات مقام معظم رهبری را جامه عمل بپوشانند. به دلیل همین پایبندی، رهبری از ایشان حمایت ویژهای کردند.
برخی احزاب و گروه های سیاسی وقتی این پرکاری را میبینند میخواهند آن را زیر سوال ببرند چون این پرکاری، آنها را زیر سوال میبرد. بعضی ها دنبال این بودند که بگویند حکومت با دین قابل جمع نیست اما تجربه این دولت نشان میدهد این تجربه توسط فردی دین محور و ولایتمدار موفق است.
* فارس: از جزئیات سفرهای استانی برایمان بگویید که در حاشیه این سفرها چه اتفاقاتی رخ میداد؟
- دکتر احمدی نژاد در استفاده از بیتالمال خیلی مقید هستند و به مجموعه دولت و وزرا هم در این زمینه سخت میگیرند. بعضی اوقات به خود ما هم در حیطه کاری سخت میگرفتند تا هزینهای به بیتالمال وارد نشود. ما هم مجبور بودیم که با حداقل امکانات امنیت را تامین کنیم.
زمانی که ایشان برای یک سفر استانی وارد یک فرودگاه میشود بسیاری برای استقبال می آیند. ایشان نظر داشت که این استقبال انجام نشود.
در زمان برگشت از فرودگاه، کسانی که برای استقبال آمده بودند هر کس اتومبیلی آورده و طول ستون ما زیاد میشد. ایشان اتومبیل را نگه میداشت و اعتراض میکرد که چرا اینهمه ماشین آمده اند؛ و از ما میخواستند که طول ستون را کوتاه کنیم. حتی سعی بر این بود که از خودرو جمعی استفاده شود تا هیات همراه کمتر از وسایل متفرقه استفاده کنند و این کار توسط نیروهای حفاظتی، عملیاتی شد. یعنی دقت و صرفه جویی حتی در چنین موقعیتی هم در نظر گرفته می شود.
در برخی سفرها از حسینیهها و نمازخانهها استفاده میکردیم.
* فارس: وقتی وارد یک استان می شدید و آقای احمدی نژاد در ماشین مستقر میشدند، در اتومبیل چه فضایی حاکم بود. رئیس جمهور چه میگفت؟
- گاهی در حین حرکت میگفتند بایستید تا نامه مردم را بگیریم که ما میگفتیم ادامه حرکت بدهید، ما خودمان میگیریم. چون به هر حال بحثهای امنیتی مطرح میشود. اما در اکثر اوقات میایستند تا نامه را بگیرند و مشکل را رسیدگی میکنند؛ ما هم بلافاصله تمهیدات امنیتی را در نظر میگیریم.
یک بار با اتومبیل در خیابان ولیعصر در حال حرکت بودیم که یک راننده تاکسی ما را دید و صدا زد: آقای احمدینژاد! ؛ گفتند که بایستید ببینیم چه کار دارد. ما هم ایستادیم و دکتر پیاده شده و با راننده تاکسی و مسافران صحبت کرد، بعد ادامه مسیر دادیم. از این اتفاق ها زیاد میافتد.
ایشان همواره سعی دارد که شرایط عادی جامعه را در نظر بگیرد. هنوز پژوی قدیمی را دارد که هر وقت خراب بشود، به تعمیرگاه می برند. ترددهایشان اوایل کار بیشتر بود البته ما سعی میکردیم با حفظ دیدگاه مردمی ایشان، کار خود را انجام دهیم اما به هر حال بحثهای امنیتی را رعایت میکردیم چون معمولا در همین فضاهای عادی ضربهها وارد میشود.
در حد مقدور از ترمینال عادی و پروازهای عادی استفاده میکردند.
آقای احمدی نژاد هنوز هم غذایش را از خانه میآورد. ما اگر حتی میوهای میخریم، اگر از بودجه دولتی باشد، استفاده نمیکند. اگر بگوییم ما خریدیم، چون با هم حساب کتاب داریم قبول میکند. آنقدر رعایت میکند که یک لقمه شبههناک هم وارد زندگیاش نشود.
فارس: آیا شده در موقعیت و اتومبیلی غیر از آنچه که شما پیشبینی کرده بودید، استفاده کنند؟
- بله. اتفاق افتاده. البته حفاظت، همه ماشینهایی که رئیس جمهور استفاده میکند را چک میکند. ایشان یکبار در محلی که فکر کنم در کنار یک سد بود، در ماشین پلیس نشستند تا از آمپلیفایر استفاده کنند و با مردمی که در اطرف محل جمع شده بودند، صحبت کنند.
در هرجا اگر افرادی بیایند، حتی اگر تعداد اندکی باشند، میایستد و احوال پرسی میکند و با آنها صحبت میکند.
در طول سفرهای استانی گاهی ما در طول مسیرهایی که زمینی می رفتیم، روستاهایی بود که مردم روستا تجمع میکردند. توقف میکرد و بالای ماشین میایستاد و با مردم صحبت میکرد. اینها در مسایل حفاظتی خیلی نامتعارف است اما به جهت روحیه خاص ایشان شرایط ما هم سخت میشود.
البته سعی ما هم این بوده که به صورت غیر مستقیم کارهایمان را انجام دهیم. خیلیها فکر میکنند که فضایی عادی است و حفاظت ایشان رعایت نمیشود اما اینطور نیست بلکه نیروهای حفاظت به صورت غیر محسوس کار خودشان را انجام میدهند.
در سفر به اصفهان، دکتر اشاره کرده بودند که چرا مغازه های میدان نقش جهان بسته است؟ گفتند حفاظت گفته است. ما گفتیم که اصلا ما نگفتیم چون با توجه به دیدگاه های شما که می گویید جایی را تعطیل نکنید ما هم جایی را تعطیل نکردیم. ایشان گفتند بررسی کنید چون میگویند حفاظت گفته است. گفتیم چنین نیست ما کل میدان را در اختیار گرفتیم و کل میدان و مغازه ها را داده ایم چک کرده اند و مجموعه مغازه ها را هم قبل از ورود به میدان گیت (دستگاه چک) گذاشتیم حالا مغازه ها به دلیل فشار جمعیت و یا برای حضور در مراسم تعطیل کرده اند، ربطی به ما ندارد. ما حتی آقای فرماندار را آوردیم برای آقای دکتر توضیح دادند که چنین نبوده است. حجم کار ما زیاد شده بود اما مغازه ها را چک کرده بودیم که مردم هم دچار ضرر و زیان نشوند.
یکی از دیدگاه های آقای احمدی نژاد همین بحث مردمی بودن است که به سرعت در قبال تضییع حقوق مردم جبهه می گیرند و ناراحت میشوند که حق و حقوقی از مردم ضایع نشود.
* فارس: در مسیر که مردم در مقابل و اطراف ماشین ازدحام میکردند، محافظ ها باید مسیر را باز کنند. اتفاقات خاصی دراین شرایط ایجاد نمیشد؟
- سختترین شرایط ما در بدو ورود به استانها بود که استقبالهای مردمی در طول مسیر از طرفی خیلی با شکوه است. کار به اندازه ای سخت بود که وقتی بعد از عبور از استقبال مردمی وارد استادیوم میشدیم، اصطلاحا میگفتیم کمر کار شکسته شد چون سختترین شرایط ما مسیر فرودگاه تا استادیوم بود که جمعیت هم مشتاق هستند و همه میخواهند به نوعی با حرف یا نامه مشکلات خود را به گوش رییس جمهور برسانند.
چون مردم آقای احمدی نژاد را یک رییس جمهور مردمی و حامی مستضعفان میدانند، میخواهند کارشان را از طریق ایشان دنبال کنند. اینها دست به دست هم میدهد و وضعیتی سخت را برای نیروهای حفاظت به لحاظ جمعیت ایجاد میکند که کنترل و نظم دهی خیلی دشوار میشود.
در عین حال که ما نیروهایمان را در طول مسیر و کنار ماشین و محل های مورد نیاز داریم، مراقب هستیم که به وجهه مردمی رییس جمهور هم لطمهای نخورد. در طول مسیر مردم میِآیند و استقبال میکنند، نامههایشان را میدهند و حتی مشکلاتشان را به رییس جمهور میگویند. ایشان هم گوش می کردند و به راننده میگفتند آرامتر برو تا ببینم مردم چه میگویند. این کار ما را بسیار سخت میکرد و دیوارهای از مردم در جلوی ماشین ایجاد میکرد.
شاید بتوانم بگویم که یک استقبال مردمی از رییس جمهور، به اندازه 5 روز انرژی نیروهای حفاظت را می گیرد؛ اما رئیس جمهور حتما میخواهد با مردم صحبت کند و نامه هایشان را بگیرد. حتی گاهی میگفت فلان فرد که در مسیر استقبال دیدم را بیاورید تا در استادیوم ببینم. مثلا میگفت لباسش این رنگی است یا سن و سالش اینقدر است.
ما هم به ماشین بعدی میگفتیم که او را بیاورد که در آن شلوغی پیدا کردن یک فرد، کار سختی بود. وقتی به استادیوم میرسیدیم میگفت فلانی کجاست؟ ما هم مجبور بودیم هرجور شده آن فرد را پیدا کنیم و بیاوریم؛ از این دست مسایل بسیار اتفاق افتاده است و ما هم با رعایت تمهیدات امنیتی این کار را میکردیم. در این میان از اقشار مختلف، زن، مرد، دختر، پسر، پیر، جوان و جانباز داشتهایم.
* فارس: رئیس جمهور در طول مسیر وقتی در بالگرد قرار میگرفتند چه کاری میکردند و چه حرفهایی میزدند؟
- در طول مسیر گاهی از خستگی خوابشان میبرد اما معمولا نامهها را میخواندند. گاهی از همان بالا که در حال پرواز بودیم، اشاره میکردند که چرا مسیرها را از دور بسته اید و مردم پیاده میآیند. در عین حال ما می گفتیم اگر فضای کنترلی را به جمعیت ندهیم اتفاقات ناگواری ممکن است رخ دهد. مثلا ممکن است یک ماشین منفجر شود و اگر در آن جمعیت چنین اتفاقی رخ دهد ما چه میتوانیم انجام دهیم؟ یا اصلا اگر حوادث غیر مترقبه رخ دهد، چطور خروج جمعیت امکان پذیر است؟ به هر حال حفاظت ناچار است حاشیه امنی را به مراسم بدهد. در عین حال ایشان از بالا که نگاه میکرد میگفت راه را برای مردم باز کنید و بگذارید مردم بیایند.
در این میان همه فشارها بر روی تیم حفاظت است. هم در زمان نشستن پرواز و هم بلند شدن به ما ایراد میگرفتند. ایشان میخواهد حتی با کوچکترین چیز هم مردم اذیت نشوند. عشق به مردم در همه کارهای ایشان وجود دارد. وقتی به نیروهای محافظ میگویند راهها را باز کنید ما مجبور میشدیم بگوییم که با رعایت نکات امنیتی راه را سریعتر باز کنند.
وقتی هلیکوپتر از زمین بلند میشود، در آنجا خاک بلند میشود. برای همین هم آقای احمدی نژاد به ما ایراد میگرفتند که سریع آب بپاشید تا مردم اذیت نشوند.
آقای رئیس جمهور در بالگرد تا جایی که میتوانند نامههای مردم را میخوانند و رسیدگی میکنند و مقدمات را برای سخنرانی بعدی فراهم میکنند. در طول مسیر هم با توجه به اینکه استاندار و امام جمعه، همراه هستند، مشکلات آن شهرها را مطرح میکنند و دکتر بررسی میکند که مشکلات چیست و پروژهها و موارد مهم را پیگیری میکنند و حتی گاهی از آنها بازخواست میکنند.
جالب است بدانید قبل از اینکه رئیس جمهور به یک استان برود، استاندارها از یکدیگر وضعیت را جویا میشوند. چون میدانند که دکتر با کسی شوخی ندارد و بسیار محکم و جدی مسایل را دنبال میکند.
بد نبود تعدادی از پروژههای آقای غرقی در سیستم جمع آوری نامه ها و ارتباطات مردمی را ببینید. یک بار که با دکتر رفتیم آنجا، دیدم که چقدر زحمت میکشند و قوی عمل میکنند.
یکی از مسایلی که گاهی از آن احساس ناراحتی میکنم این است که چرا گاهی دستورات رئیس جمهور بر روی نامه های مردمی انجام نمیشود. بخشی برمیگردد به صحبت اولم که وقتی حکومت دینی به این خوبی جلو میآید، برخی میخواهند آن را زمین بزنند و عناد میکنند.
نمیخواهم کسی را از دولت قبل زیر سوال ببرم اما حتی افرادی که رییس جمهور دستور مستقیم و موکد داده اما نامه بعد از چند وقت دور خورده و کاری در سطوح میانی انجام نشده است. ایشان راس را انتخاب کرده اما هنوز در بدنه و مدیران میانی تغییر و تحولی نشده و پیکره و کارمندان دولت با دولتها عوض نمیشوند و چون طیف افکار برخی بر اینها تاثیرگذار است باعث میشود که کار خیلی قوی پیش نرود.
به نظر من کارها با ترمز جلو میرود و به خاطر همین زمان میبرد. اگر این روحیهای که در راس است در بدنه هم بود میشود به جرات قسم خورد مشکلات جامعه ما خیلی زود حل میشد.
ادامه در قسمت دوم